10ـ Captain America and the Avengers
سال پخش: 1991
ناشر: Data East
کنسول: Arcade
در ابتدای دهه 60 میلادی، مارول به فکر افتاد تا با گرد هم آوردن برخی از کاراکترهای نامدار خود در قالب گروهی تحت عنوان انتقامگیران (The Avengers)، محدوده عالم تخیلیاش را گسترش دهد.از همان ابتدا معلوم بود که انتقامگیران از پویایی و تحرک ویژهای برخوردار است و اعضای آن با وجود تضادها و تفاوتهای شخصیتی و فیزیکی فراوانی که با هم داشتند، به خوبی یکدیگر را تکمیل میکردند. با گذشت زمان کاراکترهای مختلفی به انتقامگیران پیوستند و امروزه میتوان ادعا کرد که تقریباً تمام ابرقهرمانان مارول در برههای عضو این گروه بودهاند.
سال 1991 مارول تصمیم گرفت با همکاری شرکت Data East و به مناسبت پنجاهمین سالگرد خلق "کاپیتان آمریکا" (یکی از قدیمیترین شخصیتهای مارول و رهبر گروه "انتقامگیران") محصولیside-scroller (یعنی بازی که در آن نمای دوربین از کنار و به صورت دو بعدی است و شخصیتها معمولاً از چپ به راست حرکت میکنند) به نام Captain America and the Avengers برای دستگاه های آرکید عرضه کند. سبک معروف این بازی اصطلاحاً "بزن بزن" (Beat 'em up) بود و با وجود آنکه هرگز از نظر فنی به پای آثار کلاسیک این سبک نمیرسید، ولی به خاطر پیروی دقیق از منبع الهام خود مورد توجه قرار گرفت. در واقع، از همان ابتدا، یعنی زمانی که چند تصویر خوش آب و رنگ شروع به روایت داستان میکردند و یکنفر با آب و تاب فراوان نام بازی را فریاد میزد، به یاد طراحیهای پرطمطراق روی جلد مجلات مصور میافتادید. در بازی، جمجمه قرمز (Red Skull) برخی از مرگبارترین دشمنان انتقامگیران را به روشهای گوناگون اجیر کرده و طبق معمول قصد داشت حاکم دنیا شود. کاراکترهای قابل بازی (playable)، از میان اعضای اصلی و قدیمی انتقامگیران انتخاب شده بودند: کاپیتان آمریکا، تیزبین (Hawkeye)، مرد آهنی(Iron Man) و روباتی هوشمند به نام ویژن. فنون و ضربات کاراکترهای مذکور کاملاً از نیروهای فوق بشریشان در دنیای کمیکاستریپ تبعیت میکرد.
نکته بسیار جالب در گیمپلی، حضور افتخاری برخی دیگر از اعضای انتقامگیران در آن بود، که هر یک به شیوه خاص خود به کمکتان میآمدند. گاهی اوقات هم دیالوگی نسبتاً لوس و کلیشهای همراه با صداپیشهگی غلوشده میان شخصیتهای مثبت و منفی تبادل میشد که کاملاً با فضای کارتونی بازی جور در میآمد. موسیقی نیز حماسی و پر شور بود و به خوبی شما را به حال و هوای یک ماجراجویی پرهیجان میبرد. اما بیشک بازی در هنگام مبارزه با غول(Boss)ها اوج میگرفت (به ویژه نبرد نهایی با جمجمه قرمز که ایده جالبی داشت). از این گذشته، برخی از غولها پیش از آنکه در پایان مرحله راه بر شما ببندند، ناگهان ظاهر میشدند، تحریکتان میکردند و خندهی شریرانه سرمیدادند!
(بعداً نسخههایی ازCaptain America and the Avengers برای انواع کنسولهای خانگی مثل سگا جنسیس/مگا درایو، SNES و ... به بازار آمد که طبیعتاً هیچ کدام به خوبی نسخه آرکید نبودند).
9ـ The Punisher
سال انتشار: 1993
ناشر: Capcom
کنسول: Arcade
در دهه 70 میلادی، انتشارات مارول کاراکتری به نام پانیشر (کیفر دهنده) خلق کرد که یک نگهبان خودگماردهی قانون یا Vigilante (فردی که پلیس را برای مبارزه با جرایم اجتماعی ناتوان میداند و خود شخصاً به اجرای عدالت دست میزند)، محسوب میشد. پانیشر از همان ابتدا با اکثر قهرمانان کمیکاستریپی فرق میکرد زیرا کشته شدن اعضای خانوادهاش به دست گانگسترهای شهر او را بسیار خشن و بیرحم کرده و باعث شده بود تا هیچ ابایی از کشتن جنایتکاران نداشته باشد. کپکام در سال 1993 و در اوج شهرت این کاراکتر، side-scroller اعجابآوری را در سبک "بزن بزن" به نامThe Punisher برای دستگاههای آرکید عرضه داشت که در آن او به همراه همکارش نیک فیوری به جنگ کینگ پین (رئیس تنومند و کلهطاس سندیکای جنایتکاری نیویورک) و دار و دستهاش میرفت. به جرأت میتوان ادعا کرد که به ندرت یک کاراکتر کمیکاستریپی اینچنین بیعیب و نقص از نظر شخصیتی پای به دنیای بازیهای رایانهای گذاشته است. در واقع، The Punisher از مجموعه بازی های تحسین شده و مشهور سبک بزن بزن همچون Streets of Rage، Double Dragon یاFinal Fight سریعتر، خفنتر و با گرافیکتر بود. به علاوه، نوآوریهای کوچکی در سیستم مبارزه به چشم میخورد و آنقدر فنون و کامبوهای جالب و متنوع در اختیارتان قرار داشت که گاهی اوقات هول میشدید و نمیدانستید کدامشان را اجرا کنید! ادوات جنگی جور واجور همواره پای ثابت کمیکاستریپهای پانیشر بوده است. در بازی نیز توجه شایانی به این مسئله مبذول گشته بود و قهرمانان ما با هر وسیلهای که به دستشان میرسید ـ از انواع تفنگ و چاقو و شمشیر گرفته تا چوب بیسبال و چکش و نیزه شوالیه ها (!) ـ با لشگری عظیم از آدم بدهایی که به طرز شیفتهکنندهای تنوع داشتند، پیکار میکردند.
رمز اصلی ماندگاری و موفقیت The Punisher این است که سازندگانش علیرغم وفاداری به ذات خشن پانیشر و فضای جدی ماجراهای او، اثری پر رنگ و لعاب و اصطلاحاً fun ساختند که در آن تعادلی خوشایند میان خشونت و جنبههای کارتونی به چشم میخورد. شاید اگر هالیوود هم به چنین نکاتی توجه میکرد دیگر مجبور نبود هر از گاهی یک فیلم پانیشر بسازد و هر بار هم شکست تجاری و هنری مفتضحانهای بخورد! (The Punisher در سال 1994 برای کنسول سگا جنسیس/مگا درایو نیز عرضه شد که چنگی به دل نزد و از هر نظر از نسخه آرکید پایینتر بود).
8- Marvel Super Heroes vs Street Fighter
سال انتشار: 1997
ناشر: Capcom
کنسول: Arcade
Marvel Super Heroes vs. Street Fighter (که به MSHvSF معروف است) نه تنها یک اثر کمیکاستریپی باشکوه بلکه یک بازی مهم و پیشگام بود. در واقع، کپکام با کولهباری از تجربه در ساخت آثار مبارزهای، گیم پلی و شیوه استفاده از یک یار کمکی و مبارزه دو به دو (2 on 2 tag) را که پیشتر برای اولین بار در X-Men vs. Street Fighter تجربه کرده بود، بهبود بخشید. در پایان داستان، قهرمانان مارول باید به کمک مبارزان خیابانی ابتدا آپوکالیپس و سپس نسخه تقویتشده و مکانیکی آکوما را شکست میدادند. پایبندی کپکام به شخصیتهای مارول و تاریخچهی غنیشان کاملاً مشهود بود و شکل ظاهری، نحوهی مبارزه، گویش، طرز ایستادن و حرکت کردن، فنون، قدرت و توانایی، پایان(ending)ها، ضربات ویژه، لباس و ... آنها مو به مو با عالم کمیکاستریپی و انیمیشنهای تلویزیونی مارول در دههی 90 میلادی، همخوانی داشت. همچنین، ظاهر رنگارنگ، سرعت سرسامآور و ماهیت اغراقآمیز گیمپلی و یا فنون محیرالعقول کاراکترها کاملاً فضای پرشور ماجراجوییهای ابرقهرمانانه یا انیمههای ژاپنی را در ذهن تداعی میکردند.
این موارد به همراه کنترلهای فوقالعاده روان و گرافیک مبهوت کننده سبب شدند تا ارزش تکرار به طرز غیرقابلباوری افزایش یابد.از سوی دیگر، کپکام نکات ظریفی را در بازی گنجانده بود که هواداران سینه چاک مارول را از فرط خوشحالی به عرش میبرد! مثلاً، در یکی از پسزمینهها (که شبیه به یک استودیوی فیلمبرداری بود)، میشد جیمز جونا جیمسون صاحب روزنامه دیلی بیوگل را دید که طبق معمول با دیدن اسپایدرمن از کوره در رفته بود، در حالی که دستیارش (رابی رابرتسون) سعی در کنترل او داشت!
پس از موفقیت بازی، کپکام به زودی سری Marvel Vs. Capcom را با شخصیتهای بیشتر و متنوعتری عرضه نمود اما انصافاً MSHvSF چیز دیگری بود زیرا برای اولین بار آرزوی دیرینهی بازیبازانی را که همیشه دوست داشتند یک تیم دونفره با حضور شخصیتهای مارول و مبارزان خیابانی مثل Ryu یا Ken تشکیل دهند، برآورده کرد.
(لازم به ذکر است که در سال 1998 نسخهای از MSHvSF برای کنسول Sega Saturn پورت و فقط در کشور ژاپن منتشر شد که کاملاً با نسخه آرکید برابر بود؛ ولی نسخه PS1 که سال 1999 عرضه شد کیفیت پایینتری داشت).
7ـ The Amazing Spider-Man vs. The Kingpin
سال پخش: 1991
ناشر: Sega
کنسول: Mega Drive/Genesis
بدون تردید اسپایدرمن محبوبترین ابرقهرمان مارول کامیکس و یکی از شناختهشدهترین مظاهر تخیلی عصر معاصر میباشد. سال 1962 بود که استن لی به فکرش رسید تا به کمک طراحی نابغه به نام استیو دیتکو شخصیتی خلق کند که با تمام ابرقهرمانان دیگر فرق داشته باشد. در نتیجه اسپایدرمن متولد گشت و به لطف خصوصیات شخصیتی ملموساش به شهرتی عالمگیر دست یافت. او همواره با چالشهای ریز و درشتی دست و پنجه نرم میکند ولی هرگز تسلیم نمیشود، زیرا بیش از هر کس دیگری میداند که "قدرت زیاد، مسئولیت به همراه دارد".
امروزه شرکت بازیسازی Activision با ساخت عناوین متعدد، اسپایدرمن را به یکی از نمادهای اصلی دنیای بازی بدل کرده است. اما شاید بازیبازان کم سن و سالتر با شاهکاری که سگا در ابتدای دهه 90 میلادی تحت عنوان The Amazing Spider-Man vs. The Kingpin برای کنسول مگا درایو/ جنسیس به بازار فرستاد، آشنا نباشند. در این بازی side-scroller و پلاتفورمر، قهرمان ما باید با شماری از مشهورترین دشمنانش به رهبری کینگ پین مبارزه میکرد. در واقع کینگ پین مردم را متقاعد ساخته بود که او با کار گذاشتن بمبی قصد دارد شهر را نابود کند. اسپایدرمن 24 ساعت وقت داشت تا علاوه بر خنثی کردن بمب مذکور و رفع اتهام از خود، همسرش مری جین را نیز (که در اواخر بازی ربوده میشد)، نجات دهد! بازی در تمام لحظات وفاداری بیچون و چرای خود را به ذات اسپایدرمن نشان میداد. به طور مثال، او میتوانست در طول گیمپلی به خانه برود تا نفسی تازه کند (در این صورت زمان سریعتر میگذشت) یا از شخصیتهای دیگر عکس بگیرد و به دیلی بیوگل (روزنامهای که در آن کار میکند) بفروشد و جالب اینکه هر چه عکس گرفتهشده مهم تر بود، پول بیشتری هم نصیب او میشد! در ضمن اسپایدرمن گاهی برای غلبه بر برخی از غولها مجبور بود درست همانند ماجراهای کمیکاستریپیاش، عقل خود را به کار بیاندازد (که نمونهی بارز آن در مرحله چهارم و در هنگام مبارزه با مرد شنی بود).
از همه مهمتر اینکه برای اولین بار تقریباً به تمام نیروهای فوق بشری اسپایدرمن از تارافکنی گرفته تا راه رفتن روی در و دیوار و حتی حس عنکبوتی یا spider sense (که قبل از مواجه با غولها به اسپایدرمن هشدار میداد) دسترسی داشتید. با این همه،نقطه اوج بازی، نبرد نهایی آن بود یعنی جایی که اسپایدرمن باید از یک سو با کینگ پین میجنگید و از سویی دیگر جلوی کشته شدن همسرش را (که لحظه به لحظه به مرگ نزدیکتر میشد) میگرفت. این نبرد نفسگیر هنوز هم یکی از بیادماندنیترین مبارزات تاریخ بازیهای ویدئویی به شمار میرود. البته بعدها سگا این شاهکار را برای کنسولهای دیگرش نیز عرضه کرد؛ اما نسخه مگا درایو/ جنسیس از همه آنها محبوبتر باقی ماند و موجب شد تا اسپایدرمن بعدها در 4 بازی دیگر از این کنسول ظاهر شود.
6ـ X-Men Legends II: Rise of Apocalypse
سال انتشار: 2005
ناشر: Activision
کنسول: Xbox،GameCube،PS2،PSP،PC
یکی از گروههای ابرقهرمانی مارول که شهرتی عالمگیر دارد، مردان ایکس (X-Men) است که در اوایل دهه 60 میلادی توسط زوج سوپرخلاق استن لی و جک کربی خلق شد. اعضای این گروه را افرادی موسوم به میوتانت (Mutant) یا موجودات جهشیافته ژنتیکی، تشکیل میدهند که هر یک توانایی فوق انسانی خاص خود را دارند. ابتدا کمیکاستریپهای مردان ایکس محبوبیت چندانی نزد خوانندگان نداشتند؛ ولی در اواسط دههی 70 میلادی و با افزوده شدن کاراکترهای جدید و جذابی از سرتاسر دنیا (مثل Wolverine که هم اکنون نه تنها سرشناسترین عضو مردان ایکس بلکه یکی از پولسازترین شخصیتهای تخیلی جهان است) به طور خارقالعادهای به محبوبیت آنها افزوده شد.
تا به حال بازیهای زیادی تحت عنوان X-Men عرضه شدهاند که اکثراً پلاتفورمر یا مبارزهای بودهاند ولی شرکت Activision در سال 2004، X-Men Legends را منتشر کرد که یک اکشن و RPG (که سبکی مشابه با سری ستایششدهی Baldur's Gate: Dark Alliance داشت)، بود. این بازی راضیکننده بود ولی از محدودیتهایی نیز رنج میبرد. اما پس از یک سال، دنبالهی آن تحت عنوان Rise of Apocalypse عرضه شد که از هر نظر از قسمت قبلی سرتر بود و به وعدههای سازندگانش عمل کرد: power-up و upgradeهای باورنکردنی، افزایش چشمگیر تعداد کاراکترهای قابل بازی، لوکیشنهای متنوع، استفاده از سبک هنری comic-book-shaded (که کاملاً تداعیکنندهی یک دنیای کمیکاستریپی درست و حسابی بود)، امکان انهدام محیط فیزیکی اطراف، صحنههای سینمایی (cutscenes) زیبا و تماشایی (که تا پایان بازیباز را میخکوب نگه میداشت)، امکان آزاد (unlock) کردن کاراکترهای مخفی مثل مرد آهنین و Deadpool، مبارزات مهیج با غولها، امکان همراهی با دوستان به صورت آنلاین و بدون اسپلیت اسکرین، وفور bonusهای مرتبط با کمیکاستریپهای مردان ایکس، امکان تغییر لباس (costume) کاراکترها و منوهای سریع و سرراست، که همگی باعث شدند ارزش تکرار (Replay Value) نیز سر به فلک گذارد و قطعاً بارها و بارها پای بازی مینشستید تا بر میزان مهارت و جنگندگی شخصیتهای مورد علاقه خود اضافه کنید.
صداپیشهگان نیز خوش درخشیدند و واقعاً شنیدن صدای پاتریک استیوارت در نقش پروفسور اگزاویر (نقشی که پیشتر در فیلمهای زنده مردان ایکس ایفا کرده بود) لطف خاصی داشت. اما نقطه قوت اصلی، در داستان خلاقانهی بازی خلاصه میشد؛ یعنی جایی که مردان ایکس مجبور به اتحاد با گروه مگنتو شده بودند تا با تهدید بزرگتری به نام آپوکالیپس مواجه شوند. در واقع حضور میوتانتهای خبیث به عنوان کاراکتر قابل بازی و در نتیجه شکلگیری تعامل و همکاری ناخواسته میان شخصیتهای مثبت و منفی در قالب یک گروه چهارنفره و بده و بستانهای متلکگونه میان آنان، برای هواداران رویایی بود!
5ـ Batman: Arkham Asylum
سال انتشار: 2009
ناشرین: Eidos Interactive،Square Enix
کنسول: PS3،Xbox 360،PC
بتمن یا بروس وین، میلیونر مشهور در ماه می سال 1939 به دست توانمند باب کین و برای انتشارات دی سی کامیکس آفریده شد. باب کین برای خلق قهرمان افسانهای خود از منابع متعددی مثل فیلمهای سینمایی کلاسیک و داستانهای پالپ الهام گرفته بود. همانطور که میدانید بتمن در کودکی شاهد قتل والدینش به دست یکی از خلافکاران شهر گاتهام بوده و به همین دلیل سوگند یاد کرده است تا آخر عمر با جرم و جنایت مبارزه کند. او همواره محبوبیتش را نزد خوانندگان حفظ کرده و حضور موفق و برجستهای نیز در گونههای مختلف سرگرمی داشته است.
با این حال بازیهای بتمن به ندرت توانستهاند لذت وافر قرار گرفتن در قالب این شخصیت را به بازیبازان منتقل کنند (البته در این میان، بازی Batman Returns که در سال 1993 از فیلم زندهای تحت همین نام اقتباس و برای SNES عرضه شد، یک استثنای بزرگ بود). تا اینکه سال 2009 و پس از موفقیت عظیم فیلم سینمایی "شوالیه تاریکی" (Dark Knight)، اثر شکوهمندی تحت عنوان Arkham Asylum به بازار آمد که کاملاً به ریشههای تاریکاندیش بتمن وفادار بود و به شدت مورد استقبال قرار گرفت بهگونهای که میانگین امتیاز بسیار بالایی را از سوی مخاطبان انبوه خود دریافت نمود. در Arkham Asylum، جوکر دشمن اصلی و همیشگی بتمن با تسخیر تیمارستان معروف شهر و گروگان گرفتن کارکنان آن قصد داشت روح و روان او را به چالش بکشد.
اعضای تیم سازنده با رجوع و توسل به المانهای اساسی و نمادین دنیای بتمن، نهایت تجربه و مهارتشان را بکار گرفتند تا اقتباسی شایسته بسازند و برای این منظور بیش از هر چیز روی خطوط داستانی متمرکز شده و با اتکا به دیالوگهای ماهرانه کاری کردند تا مخاطب به تدریج در ذهن تکتک کاراکترها فرو رود. دیگر عناصر کمیکاستریپهای بتمن مثل تبحر وی در مبارزات تنبهتن، هوش برتر او به عنوان کارآگاهی زبده و استاد حل معماهای گوناگون، استعدادش در استتار، مخفیکاری، ترساندن و به دام انداختن حریفان و بالاخره استفادهی بهینه او از تجهیزات پیشرفته و جیمز باندگونه، همگی به طور کارآمدی حاضر بودند و به لطف عناصر دیگری همچون صداپیشگیهای کمنظیر، موسیقی اتمسفریک، نبردهای هیجان برانگیز، کاراکترهای منفی روانپریش و جذاب، محیطی رمزآلود و ... سبب شدند تا Arkham Asylum مورد تحسین همگان قرار گیرد.
4ـ The Incredible Hulk: Ultimate Destruction
سال انتشار: 2005
ناشر: Sierra Entertainment
کنسول: PS2،Xbox،GameCube
هالک یا همان بروس بانر که به خاطر اصابتِ اشعهی گاما (و در صورت عصبانی شدن) به غولی سبز رنگ و نیرومند تبدیل میشود، سال 1962 میلادی و همزمان با اوجگیری انتشارات مارول خلق شد. استن لی و جک کربی، برای خلق او، آشکارا از داستانهای کلاسیکی مثل "فرانکشتاین" و "دکتر جکیل و مستر هاید" الهام گرفتند. یعنی خواننده بار دیگر با هیولایی سرگشته مواجه بود که مردم به خاطر ظاهر ترسناک و نیروهای مخرباش از او هراس داشتند. هالک همواره از پرطرفدارترین شخصیتهای کمیکاستریپی به شمار رفته است. اما تا قبل از سال 2005، هواداران از طعم خوش لذت بردن از یک بازی قابل قبول براساس کاراکتر مورد علاقهشان محروم بودند (شاید به این دلیل که تا آن سال صنعت بازیسازی هنوز آنقدر پیشرفت نکرده بود تا بتواند به طور قانعکنندهای دنیای هالک را بازسازی کند). ولی Ultimate Destruction نه تنها تمام توقعات را درنوردید، بلکه دقیقترین و وفادارانهترین اقتباس از داستانهای مصور هالک را پدید آورد.
خالقان بازی به خوبی از گذشته درس گرفته و به جای تمرکز روی بروس بانر یا عناصر مخفی کاری (Stealth) و کسلکننده، روی جنبهای انگشت گذاشتند که همگان میخواستند: تخریب و ویرانی به سبک هالک شگفتانگیز! آنها برای این کار گیمپلی را به صورت محیط باز (open world) درآوردند تا هالک با محیط پیرامونی تعامل داشته باشد. بدین ترتیب تقریباً هر چیزی که در محیط یافت میشد قابلتخریب یا اصطلاحاً deformable بود، از درختان و تیر چراغ برق گرفته تا آسمانخراشها و هلیکوپترهای آسمان! از این گذشته، دسترسی به نیروهای ابرانسانی هالک دیگر یک آرزو نبود. او میتوانست روی سطوح عمودی بدود، پرشهای بسیار بلند انجام دهد، هر چیزی را از سر راه بردارد، اشیاء گوناگون را تسلیح کند، عابران نگونبخت را به هوا بفرستد، بناهای عظیم را در هم بشکند و از همه مهمتر اینکه (پس از رسیدن به حد بالای توان خود) با اجرای حملات فوقالعاده قدرتمند زمین و زمان را به هم بریزد!
در ضمن، اکثر مبارزات با غولها بسیار هیجانانگیز و حتی حماسی بود. از دیگر خصوصیات مثبت بازی میشد به داستان آن که توسط پل جنکینز (از نویسندگان باتجربه مارول) نوشته شد، اشاره کرد. در نهایت، تمام عوامل مذکور دست به دست هم داد تا هواداران انگشت به دهان شوند و برای اولین بار حس کنند در آشوبی که هالک بر پا کرده سهیم هستند.
3ـ Batman: Arkham City
سال انتشار: 2011
ناشرین: Warner Bros. Interactive Entertainment ،Square Enix
کنسول: PS3،Xbox 360،PC، Wii U
Rocksteady که با ساخت Batman: Arkham Asylum به خوبی تبحرش را به رخ همگان کشیده بود، بار دیگر با Batman: Arkham City چشمها را خیره نمود. در واقع این بازی با فضای جدی و سنگین و گیم پلی فوق العاده روان خود نه تنها هواداران کمیک استریپی بلکه تمام بازیبازان را مجذوب خود کرد. بتمن اینبار باید علاوه بر پرده برداری از اهداف شوم "هوگو استرنج" (که از هویت واقعی بتمن آگاه است)، با بزرگترین دشمنان خود روبرو شده و عدالت را اجرا میکرد (البته او این بار از کمک "رابین" و "زن گربه ای" نیز بهره مند میشد).
یقیناً بار دیگر جذابیت اصلی بازی در داستان پخته و نفس گیر اش خلاصه میشد که با مهارت هر چه تمام روایت شده و فکر و ذهن بازیباز را کاملاً در دنیای تاریک خود فرو میبرد. پایان بازی هم احتمالاً تا سال های سال یکی از بهترین و تاثیرگذارترین پایان ها محسوب خواهد شد. ایندفعه محیط بازی بسیار بزرگتر و بازتر شده، معماها تنوع بیشتری پیدا کرده و تجهیزات و حرکات جدیدی در اختیار بتمن قرار داشت. در ضمن بازی پر بود از انواع و اقسام ماموریت های اصلی و فرعی و موانع گوناگون. موارد فوق الذکر به همراه یک سیستم مبارزه بهبود یافته، DLCهای جذاب، گرافیک چشم نواز، طراحی مراحل خلاقانه، طراحی هنری بسیار زیبا و هنرمندانه، نورپردازی مسحور کننده، استفاده بهینه از Detective Mode، طراحی مدل عالی، انیمیشن های قابل قبول، کننده، گیم پلی درگیر کننده، موسیقی متن حماسی و صداپیشگی های بی عیب و نقص، فضا سازی شگفت انگیز، مبارزات جذاب و نفس گیر، مخفی کاری های مبتکرانه، challengeهای سرگرم کننده و ...کارشناسان را مجبور کرد تا Arkham City را حتی از سری فیلم های سینمایی بتمن کریستوفر نولان برتر بدانند و به آن لقب بهترین اقتباس انجام شده از روی داستان های مصور شوالیه تاریکی در دنیای سرگرمی را بدهند.
راستی، دورنمای محیط های بازی آن چنان زیبا بود که در برخی قسمت ها ناخواسته روی یک ساختمان های بلند قرار گرفته و چند دقیقه به منظره هولناک زیر پای خود خیره می شدید!
2ـ Spider-Man
سال انتشار: 2000
ناشر: Activision
کنسول: PlayStation (PS1)
ویژگیهای منحصر به فرد پیتر پارکر/اسپایدرمن مثل آسیبپذیر بودن (هم از نظر روحی و هم از نظر فیزیکی)، نیروهای فوق بشری استثناییاش و همچنین دشمنان متنوع و جذابی که با آنها دست و پنجه نرم میکند، باعث شده است تا او به راحتی در قالب بازیهای رایانهای فرو رود. گل سر سبد این بازیها، عنوانی بود که در سال 2000 برای PS1 منتشر شد. در حقیقت، این بازی با غوغایی که در میان بازیبازان به راه انداخت، کنسول PS1 را احیا کرد. منتقدان هم همگی یک صدا لب به تحسینش گشوده و آن را سرآمد ژانر ابرقهرمانی نامیدند.
در بازی، دکتر اختاپوس بار دیگر میخواست با پاپوش دوختن برای اسپایدرمن و اجیر کردن برخی از دشمنان قسمخورده او به اهداف شوم و خطرناکی دست یابد. بکارگیری موتور تحسینشدهی بازیTony Hawk's Pro Skater ،موجب گشت تا تواناییهای اسپایدرمن در محیطی سه بعدی و تقریباً گردش آزاد (free roaming) جلوهی خاصی بیابد و قادر شوید برای نخستین بار حس بیهمتای تاب خوردن در میان آسمانخراشهای نیویورک را تجربه کنید.
با این حال، این خوانندگان پر و پا قرص کمیکاستریپهای اسپایدرمن بودند که بالاترین میزان لذت را بردند. عواملی همچون استفاده از تم خاطرهانگیز تیتراژ نخستین انیمیشن اسپایدرمن در منوی اصلی، دیالوگهای شنیدنی که لحن کنایهآمیز و زبان بذلهگویانه مشهور اسپایدرمن به خوبی در آنها حفظ شده بود، حضور افتخاری ابرقهرمانان دیگر مارول، حضور اکثر دشمنان درجه یک اسپایدرمن و گیمپلی گیرایی که به خوبی از تمام نیروهای فوق بشری او بهره میجست، تعقیب و گریزهای پرهیجان، مبارزات فراموش نشدنی با غولها (مثل نبرد با عقرب و کرگدن)، داستانی جذاب که با پیچوخمهای غیرمنتظره حوش و حواس را درگیر میکرد،صحنه های سینمایی که پس از گذشت بیش از 10 سال هنوز سرگرمکننده هستند، bonusهای سخاوتمندانه (مثل قابلیت انتخاب لباسهای گوناگون اسپایدرمن و یا امکان جمعآوری کمیکاستریپهای معروف و مهم او)، صداپیشگیهای کمنظیر (اکثر صداپیشهگان یا قبلاً در سریالهای کارتونی اسپایدرمن حرف زده بودند یا بعداً از آنها دعوت شد تا به جای کاراکترهای خود حرف بزنند!)، یک مرحله پایانی بینهایت نفسگیر که طی آن دکتراختاپوس هیولا به طور خفنی(!) دنبالتان میآمد، معماهای هوشمندانه...، همه و همه باعث شعف هواداران شدند. راستی، استن لی راوی داستان بود! ولی شاید دلیل اصلی قرار گرفتن این بازی در این رتبه این باشد که نخستین عنوانی بود که به معنای واقعی کلمه در ژانر بازی های ابرقهرمانی تحول ایجاد کرد و باعث شد تا این نوع بازی ها هویت خاص خود را پیدا کنند. (موفقیت خارق العاده بازی باعث شد تا برای کنسولهای Dreamcast، Nintendo 64 و PC نیز به بازار بیاید که از میان آنها تنها نسخه Dreamcast بود که از هر نظر به پای نسخه PS1 میرسید)
1ـ Comix Zone
سال پخش: 1995
ناشر: Sega
کنسول: Sega Mega Drive/Genesis
تردیدی نیست که Comix Zone نه تنها بهترین بازی کمیکاستریپی تاریخ بازیهای ویدئویی است که شاید خیلی از بازیبازان جدید با آن آشنا نباشند. اگر شما هم جزو این افراد هستید واقعاً باعث تأسف است، چرا که از تجربه ناب اثری اعجابانگیز محروم بودهاید! Comix Zone، یک بازی اکشنSide-scroller بود که در سال 1995 و برای کنسول سگا مگا درایو/ جنسیس به بازار آمد (البته در سالهای اخیر همان نسخه سگا مگا درایو/ جنسیس برای کنسولهای دیگری نیز مثل PS3، Xbox 360،Virtual Console و ... عرضه شده است). علیرغم آنکه این بازی از روی هیچ مجلهی مصوری اقتباس نشده بود، اما موفق به خلق یک دنیای کمیکاستریپی تمام عیار و بیهمتا شد. به نحوی که انگار جوهره پرکشش و شیفتهکننده این مجلات از لابهلای تصاویر خوش آب و رنگش به بیرون میجهید. در Comix Zone در نقش کاراکتری به نام اسکچ ترنر ظاهر میشدید؛ طراحی که ناگهان داخل کمیکاستریپی که خود خلقش کرده بود گرفتار شده و باید به کمک راهنماییهای زنی به نام آلیسا با شخصیت پلیدی به نام مورتوس و نیروهای تحت فرمان او مبارزه میکرد!
یک عالمه اشارات و ارجاعات کمیکاستریپی در بازی یافت میشد و بدون شک هواداران این مجلات لذت بی حد و حصری از آن میبردند. به طور مثال، تا دلتان میخواست از اصوات مرسوم در کمیکاستریپ مثل!POW! WACK و !BOOM استفاده شده بود. به علاوه،شاهد بودیم که ترنر چطور همانند اکثر ابرقهرمانان، با حریفانش بده بستان داشت و با آنها حرف میزد. البته دیالوگها که عمداً غلوآمیز و بامزه بودند، نه به صورت صوتی، بلکه به شکل حبابهای گفتگو (یکی از اجزای همیشگی و لاینفک دنیای کمیکاستریپ) روی صفحه ظاهر میشدند. گیمپلی نیز با موفقیت تمام، المانهای برتر ژانرهای نام آشنایی همچون بزن بزن، مبارزهای (Fighting) و پلاتفورمر را درهم آمیخته و به فرمولی بینقص و بیبدیل دست یافته بود. با این حال بهرهگیری از پانلهای کمیکاستریپی، بارزترین ویژگی گیمپلی به حساب میآمد. این پانلها همان محیطهایی بود که ترنر در آنها با دشمنان پیکار میکرد و پس از شکست دادنشان (و با ظاهر شدن فلشی زرد رنگ) به پانلی دیگر میرفت. خلاقیت خاص و نبوغآسایی در به کارگیری پانلهای مذکور به چشم میخورد؛ به گونهای که واقعاً باورتان میشد در دل یک کمیکاستریپ گیر افتادهاید.
گیمپلی در ضمن سرعت بالایی داشت و باید برای حفظ جانتان و شکست دادن مورتوس و افرادش سرعت عمل به خرج میدادید. گاهی اوقات هم معماهای مبتکرانهای پیش رویتان قرار میگرفت که با حلشان سر ذوق میآمدید. قطعاً بیشترین توجهات به سوی جنبههای گرافیکی معطوف میشد. در واقع، گرافیک بازی با افتخار انیمیشن روان و کاراکترهای خوب انیمیتشدهاش را به رخ کشیده و با صحنه های سینمایی دلربایش صفحات پررنگ و لعاب کمیکاستریپی را یادآوری میکرد. از سوی دیگر، به کارگیری رنگهای اصلی در Comix Zone، ظاهر چشمگیر، رنگارنگ و افسونکنندهای به آن بخشیده بود. پسزمینهها هم به اندازه کاراکترها جزئیات داشتند و بعضاً نکات ظریفی در آنها به چشم میآمد. از دیگر ویژگیهای برجسته گرافیک بازی، میشد به ترکیب دلپذیر واقعیت و فانتزی در آن اشاره کرد. یعنی، ظاهر واقعگرایانه و گویش امروزی شخصیت اصلی به خوبی با فضا، محیط تخیلی و ظاهر بیمانند موجودات بازی ترکیب شده و تجربهای بکر میآفرید. موسیقی تند و شلیکی بازی توسط هنرمند کارکشتهای همچون هاوارد دروسین ساخته شده بود و به خوبی شما را تهییج میکرد. هر صدایی هم که به گوش میرسید ـ از صدای خوردن مشت به بدن حریفان گرفته تا صدای مهیب انفجار ـ منحصر به فرد بود. ضمناً، افکتهای صوتی به زیبایی لحظات مهم را برجسته کرده و بر جذابیتشان میافزودند.
سیستم کنترل در Comix Zone حرف نداشت و از بهترینهای تاریخ سگا جنسیس/مگا درایو به شمار میآمد و تمام ضربات از یک مشت ساده گرفته تا فنون پیچیده، به راحتی آب خوردن اجرا میشد. ترنر حرکات و فنون رزمی جالبی داشت و اغلب به صورت تنبهتن با موجودات ریز و درشتی که به دست مورتوس ایجاد میشدند، نبرد میکرد. همه مبارزهها هیجان داشت و هرگز تکراری یا کسالتآور نمیشد. طراحی مراحل (Level Design) نیز با زبردستی خاصی انجام شده و با ایدههای بیبدیل و غیرقابل پیشبینی مدام غافلگیرتان میکرد! فقط کافی بود کمی به حضور مفید و دلچسب Roadkill (موش دست آموز ترنر) و تعامل او با محیط اطراف، توجه کنید تا به نبوغ طراحان مراحل ایمان بیاورید. بازی دو پایان متفاوت و یک نبرد نهایی فراموشنشدنی داشت که در آن سرنوشت آلیسا تعیین میشد و بیشک تا مدتها ذهنتان را به خود مشغول میساخت.
در کل، تمام جنبههای هنری و فنی Comix Zone بیانگر تعهد و تلاش غیرقابل وصفی بود که سازندگانش صرف آن کرده بودند. شدیداً توصیه میشود اگر تا به حال Comix Zone را تجربه نکردهاید، همین الان سری به اینترنت بزنید و دانلودش کنید!